دل من چه خردسال است ، ساده می نگرد ، ساده می خندد ، ساده می پوشد ، دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست ، ساده می افتد ، ساده می شکند ، ساده می میرد ، دل من تنها ، تنها ، سخت می گیرد .
میشه مثل یک قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی ، ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضیا از چشمت جاری میشه .
آنکه خود مرحم قلب خرامان تو بود ، بین که اینک خود نیاز مرحم است .
فقط او را صدا کردم نیامد ، تمام شب دعا کردم نیامد ، به من گفت باید با وفا بود ، به عهدش هم وفا کردم نیامد .
چنین است طبیعت زن : دوستت ندارد تا دوستش داری و چو دوستش نداری دوستت دارد . (میگوئل بوفلر)
من برای سال ها می نویسم ، سال ها بعد که چشمان تو عاشق می شوند ، افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود ، همیشه یکی بود یکی نبود !
ای کاش یاد بگیریم که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه ی تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ دنده های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد .
به شکرانه ی عشقت ، قدم تو دلت میزارم بلکه قلب بی پناهم کمی آروم بگیره .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.